English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 93 (5764 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
twinkling U بیک چشم برهم زدن
in a flash U بیک چشم برهم زدن
in a winkling U بیک چشم برهم زدن
in the turning of a hand U بیک چشم برهم زدن
in the twinkling of a bedpost U بیک چشم برهم زدن
in the twinkling of an eye U بیک چشم برهم زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
coup U برهم زدن
coups U برهم زدن
untidier U درهم و برهم
untidiest U درهم و برهم
untidily U درهم و برهم
untidy U درهم و برهم
disband U برهم زدن
disbanding U برهم زدن
disbands U برهم زدن
wing U گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
winging U گروه هوایی هر چیزی که هوا را برهم میزند
bash U برهم زدن
bashed U برهم زدن
bashes U برهم زدن
bashing U برهم زدن
shut U برهم نهادن
shuts U برهم نهادن
shutting U برهم نهادن
grid U رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
grids U رشتههای درهم و برهم راه اهن و مانند ان
interaction U برهم کنش
desultory U بی ترتیب درهم و برهم
imbroglio U درهم و برهم
imbroglios U درهم و برهم
helter-skelter U درهم برهم
helter-skelters U درهم برهم
woebegone U درهم و برهم
disturb U برهم زدن بهم زدن
disturbs U برهم زدن بهم زدن
unsettle U برهم زدن
unsettles U برهم زدن
faze U برهم زدن
fazed U برهم زدن
fazes U برهم زدن
fazing U برهم زدن
embroil U میانه برهم زدن
embroiled U میانه برهم زدن
embroiling U میانه برهم زدن
embroils U میانه برهم زدن
tangle U در هم و برهم
tangles U در هم و برهم
matted U درهم برهم حصیری
pell-mell U بطور درهم برهم
pell-mell U درهم برهم
disbandment U برهم خوردگی
disorder U برهم زدن مختل کردن
disorders U برهم زدن مختل کردن
higgledy-piggledy U درهم برهم
higgledy-piggledy U بطوردرهم برهم
at sixes and sevens U درهم و برهم
charivari U صداهای ناجوردرهم برهم هیاهو
compatriotic U مبنی برهم میهنی
coulomb interaction U برهم کنش کولنی
cramp hand writing U خط درهم و برهم
cross flow U دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
derange U برهم زدن
discombobulate U درهم و برهم کردن
discompose U برهم زدن
disturber U برهم زننده
dithyramb U سرود درهم برهم ووحشیانه یونانیان باستانی
electrostatic interaction U برهم کنش الکترواستاتیکی
elf knot U موی درهم برهم
elf lock U موی درهم برهم
elusory U درهم برهم
goulash U چیز درهم و برهم
in a bad order U درهم برهم
in a tumble U در هم برهم
littery U ریخته و پاشیده درهم برهم
nictitate U برهم زدن پلک چشم
olio U درهم و برهم
olla U اش درهم برهم
orthogonal mesh reinforcement U شبکه ارماتور عمود برهم
out of order U درهم برهم
overset U برهم زدن سرنگون کردن
pasticcqo U چیزدرهم برهم
pertubative U برهم زننده
perturbable U برهم زدنی
promiscuously U بطور درهم برهم
puzzle head U که دارای افکارمغشوش و خیالات درهم برهم است
to make hay of U درهم برهم کردن
topsyturvy U درهم برهم
tousle U برهم زدن پریشان کردن
unorganized U درهم و برهم
upset _ U برهم زنی بهم خوردگی
cramped U درهم و برهم
haywire U در هم و برهم
topsy-turvy <idiom> U درهم برهم
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com